Web Analytics Made Easy - Statcounter

بسیاری اولین تصویری که از او به یاد دارند کنار امام در آن بلیزر معروف است. در روزی که امام به وطن بازگشت.

نام جنگ که به میان می‎‌آید نمی‌شود از نام رفیق‌دوست به سادگی گذشت. اویکی از مؤسسان سپاه و نیز وزیر سپاه در کابینه‌های میرحسین موسوی است. با آغاز جنگ، در قامت وزیر، مسئولیت تأمین تجهیزات جنگی برای سپاه را بر عهده داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بسیاری از موشک‌هایی که از سوی ایران به سمت نیروهای عراقی شلیک می‌شود حاصل مذاکرات رفیق‌دوست و قذافی بود. به زبان دیگر موشک‌ها سوغاتی‌هایی بود که او با خود از لیبی آورده بود.

این ویژگی‌های او باعث شد در زمانی که دولت و سپاه بر سر مسائلی مانند موشک دچار اختلاف شده‌اند به سراغ او برویم و نظر او را به عنوان کسی که «پدر موشکی ایران» می‌نامندش جویا شویم.

رفیق‌دوست از اختلاف‌ها گله داشت. می‌گفت باید روحانی عقب نشینی کند. در اختلاف دولت و سپاه در ماجرای حمله موشکی به داعش گفت هر دو بی‌ربط حرف می‌زنند.

در این گفت‌وگو از بنی‌صدر هم پرسیدم و البته انتخابات ریاست جمهوری. در ادامه متن کامل گفت‌وگو عصر ایران با رفیقدوست را که در بنیاد نور انجام شد را بخوانید:

*اخیرا بنی صدر در مصاحبه ای مطرح کرد؛ این مساله که ایران، زمین بدهد و زمان بخرد طرح سپاه بود که خودشان مطرح و بعدها بنام بنی صدر زدند، با توجه به حضور پر رنگ شما در آن زمان در فعالیت های سپاه نظر شما چیست، این موضوع طرح سپاه بود یا فرافکنی بنی صدر است؟

یکی از ویژگی های بنی صدر دروغ گویی های محکم بود و آنچنان هم دروغ می گوید که همه باور می کنند. دلیل اینکه این حرف متعلق به خودش بود این است که تا زمانی که بنی صدردر قدرت بود حضور سپاه و مخصوصا بسیج یا در جبهه ممکن نبود یا حضور ما با اذن مقام معظم رهبری اتفاق می افتاد. حتی خیلی وقت ها کارهای ما را هم خنثی می کرد. ما معتقد بودیم بنی صدر دست نشانده ای بود که از اول به جمهوری اسلامی با زیرکی تحمیل شد . آقای صفایی نماینده امام در ارتش می گفت: تنها شاهد زنده داخل ایران هستم که در جریان حمله آمریکایی ها به طبس با دلایل محکم خیانت بنی صدر را گواهی می دهم. در جلسه ای که من بعنوان نماینده امام به ارتش رفته بودم دستور اینکه آنجا را بمباران کنند تا اسناد از بین برود علنا گفته می شود، وقتی آمریکایی ها در طبس زمینگیر شدند چند وسیله آنها سالم ماند؛ بعد از آن دو هواپیما بلند می شود و آنجا را بمباران می کنند. شهید منتظری قائم در آن زمان توسط آمریکایی ها شهید نشد بلکه توسط نیرو هوایی خود ما این اتفاق افتاد. طرح این موضوع که چرا برویم و اینکار را بکنیم را آقای صفایی می داند که در جلسه حضور داشت و مایل است بگوید. در خاطراتم گفته ام زمانی که بنی صدر هنوز می خواست در یکی از عملیات ها که فرمانده کل قوا بود شرکت کند مرحوم شهید کلاهدوز بمن زنگ زد و گفت اگر 1000تفنگ ژس به ما برسانید با توجه به نیروی داوطلبی که حضور دارد پیروزی ما تضمین شده است.

*اتفاقا در همین مصاحبه می گوید ما از نظر اسلحه به سپاه رسیده بودیم فقط توپ و تانک نداشتیم.

همین را می خواهم بگویم. من تا قبل از بنی صدر از تسلیحات ارتش اسلحه می گرفتم ، آن روز هم که مراجعه کردم گفتند بنی صدر دستور داده که اسلحه با اجازه خودم انتقال یابد. پشت فرمان لندکروز نزدیکای غروب به دزفول رسیدم جایی که بنی صدر در آنجا بود. یک لباس سربازی هم تنش بود و کلاهی بر سر در اتاق جلسه بود. اما جایی که من رفتم بنی صدر را ببینم سالنی بود که هیچ صندلی در آن وجود نداشت و همه هم ایستاده بودند. یکی از کسانی که ایستاده بود اقای غرضی استاندار وقت خوزستان بود سوال کردم چرا اینطوری؛ گفت من الان یکساعت و نیم هست اینجا ایستادم بنی صدر دستور داده صندلی نباشد. تا اینکه بنی صدر آمد و من به او گفتم دستور بده هزار عدد تفنگ ژس به من بدهند. گفت نمیدهم برو از ارباب هایت تفنگ بگیر. پرسیدم کدام ارباب؛ گفت اقای بهشتی، اقای هاشمی، اقای خامنه ای. گفتم انها ارباب های من هستند اما تفنگ دست توست که گفت: تفنگ نمی دهم. رفت سوار جیپش شد من رفتم زیر چرخ عقب جیپ خوابیدم، گفتم تا حواله 1000 تفنگ ننویسی نمی روم. نوشت. اما وقتی من رفتم تسلیحات گفتند تلگراف زده که تفنگ ندهید. ببینید بنی صدر جلوی عملیاتی که اگر با هزار تفنگ بیشتر انجام می شد مطمئن تر بود را میگرفت. این غیر از زمین دادن و زمان گرفتن است؟! البته من افرادم را آوردم قفل در تسلیحات ارتش را بریدم و بجای 1000 اسلحه 3000 عدد و 300تیربار فرستادم جبهه و کار خود را انجام دادیم.

*بعد از انجام این کار با شما برخورد نکرد؟

چرا، ولی من قبلا به امام گزارش داده بودم و امام به او گفت کاری با فلانی نداشته باش . او در همه جا گفته اگر در اسناد بگردید. تا روزی هم که در مسند بود عراق پیشروی میکرد.

*برخی مانند آقای شمخانی معتقدند که بنی صدر اشتباه استراتژیک داشت او خائن نبود ؟

دعوای ما با اقای شمخانی همین است، اکثر ما معتقدیم که بنی صدر خیانت کرده است. من معتقدم اگر بخواهیم در تاریخ دنیا آدم احمقی را پیدا کنیم یکی از نمونه های اعلای آن بنی صدر است. یعنی کسی بیاید در نظامی به آن جایگاه برسد مورد پشتیبانی امام قرار بگیرد اما چنین عملکردی از خود نشان دهد. من یکروز خدمت امام رفتم و گفتم ، شما آقای بهشتی ، هاشمی و خامنه ای را می شناسید چطور در مقابل این ها از بنی صدر حمایت می کنید. امام عصبانی شد و گفت 11 میلیون مردم به بنی صدر رای دادند و من برای آنها ارزش قائلم . این آدم احمق بود که امام را برای خود نگه نداشت. یکباره از مقام ریاست جمهوری میرود در نزدیکی قبرستانی در پاریس زندگی می کند که اگر مرد، مردم زحمت تشیع جنازه نداشته باشند. یک زمانی من مسئول تدارکات سپاه بودم، سید حسین خمینی را فرستاد پیش من برای اینکه من از سپاه استعفا بدهم. بعد من رفتم پیش بنی صدر، بمن گفت باید از سپاه بروم گفتم: تو در مقامی هستی که میتوانی من را از سپاه بیرون کنی چرا بیرون نمی کنی؟ با یکدیگر بحثمان شد. در تجزیه و تحلیل خودم فکر کردم رفتار این شخص رفتار یک احمق نیست. آن زمان رفتن من از سپاه خیانت بود چون پست حساسی داشتم و همه از من راضی بودند. لذا در مورد جنگ رفتار او را حمل بر اشتباه نمی کنم و به نظرم خیانت کرد.
بنی صدر جوری دروغ می‌گفت که همه باور می‌کردند/ سر خیانت بنی صدر با شمخانی دعوا داریم/ تیمسار ظهیری نژاد می‌گفت حرف شما سپاهی‌ها را نمی‌فهمم/ رندی سیاسیون توانست جنگ را به پایان برساند/ موافق ادامه جنگ بودم/ قذافی قبل از سقوط از ما درخواست کمک کرد/ روحانی در مورد سپاه اشتباه کرد و باید عقب نشینی کند/ حرف‌های سپاه و روحانی در مورد حمله موشکی به داعش بی‌خود و بی ربط بود/ دوست داشتم قالیباف رییس جمهور شود/ با ادبیات قالیباف در مناظره مشکل داشتم/ روحانی در سیاست خارجی با رهبری زاویه ندارد

*بنی صدر معتقد بود که نیروهایی مثل آقای بهشتی، آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی قصد داشتند ارتش را نابود کنند و سپاه جای آن را بگیرد آیا درست بود؟ اصلا نگاه شما در اول انقلاب نسبت به ارتش چه بود؟

اتفاقا من با بعضی از ارتشی ها قبل از انقلاب ارتباط برقرار کرده بودم و یادم هست سپهبد مقدم که آن موقع رئیس ساواک بود به منزل شهید بهشتی آمد البته من در ملاقات نبودم اما مرحوم شهید بهشتی برای ما تشریح کرد وگفت: ایشان آمده بود و از من پرسید شما با چه چیزی می خواهید با شاه بجنگید؟ من گفتم شما با چی می خواهید با مردم و امام بجنگید؟ اگر با این ارتش می خواهید بجنگید تا سرهنگ شما هم به ما اظهار وفاداری کرده است تعداد تیمساری هم که شما هستید هر کاری می خواهید بکنید شما نیرو ندارید با ما بجنگید. من عقیده مرحوم شهید بهشتی و مقام معظم رهبری را چون با آنها صحبت کردم می دانم عقیده سومی را چون صحبت نکردم اطلاع ندارم. حتی ما نسبت به توجهی که مقام رهبری به ارتش داشت تعجب می کردیم و بعضی اوقات ما ناراحت می شدیم که آقا ارتش را بیشتر از ما دوست دارد. آقا هم با درایت اینکار را می کرد و بعد هم عنوان کرد و گفت، امام بیشتر از همه این را می خواست.

بنی صدر آن موقع خیلی کاره ای نبود یک پست ریاست جمهوری داشت. درکل بنی صدر خیلی دروغ می گوید؛ مرحوم بهشتی به من می گفت: تو که به جبهه می روی در آنجا یک وزنه تعادلی بین سپاه و ارتش باش. ببینید من یک درجه ارتش و امیری دارم که برادرهای ارتش برایم آورده اند چون من در جبهه هر زمان که لازم بود بین سپاه و ارتش التیام می دادم و هم اینکه اگر امکاناتی داشتیم به آنها هم می دادیم. این صحبت بنی صدر هم دروغ است. وقتی که آقای بهشتی و آیت الله خامنه موافق ابقای ارتش بودند طبعا آقای هاشمی هم با آنها همفکر بود.

*یک سری اختلافات بین سپاه و ارتش در جنگ بود آیا این اختلاف مربوط به نحوه اداره جنگ بود یعنی مثلا ارتش نگاه کلاسیک به جنگ داشت و با نگاه سپاه فرق داشت.در مورد این تفاوت دیدگاه توضیح دهید.

خدا رحمت کند مرحوم تیمسار ظهیری نژاد را، او هیچوقت ابایی نداشت و می گفت من حرف شما سپاهی ها را نمی فهمم. در این جنگ باید دنبال امکانات باشید در مقابل هر تانک عراقی دو تانک و در مقابل هر هواپیمای عراقی دو هواپیما، به این تز معتقد بود. در ارتش افراد دیگر هم مثل مرحوم صیاد شیرازی بودند که این عقیده را نداشتند و به ما نزدیک تر بودند او از کسانی بود که از قبل از انقلاب با ما ارتباط داشت لذا ما نظری نداشتیم که ارتش از بین برود. ابتدای تشکیل سپاه، سپاه از اول مخالف ارتش نبود چون ما برای ماموریتی غیر از ارتش تشکیل شدیم. ارتش در تمام کشورها مسئولیت سرزمینی و مرزی دارد سپاه برای حفاظت از انقلاب و دستاوردهای انقلاب تشکیل شد. لذا ما تعارضی با ارتش نداشته و با آنها همکاری داشتیم در جبهه در عملیات هایی فکر فرمانده های ارتش و سپاه به هم نزدیک می شد برای مثال در بدر ارتشی ها عملیات را پذیرفتند اما طرح و نقشه سپاه بود. لشکرهایی از ارتش مامور و با لشکرهایی از سپاه ادغام می شدند، یعنی مثلا لشکر 8 نجف با مثلا لشکری که از منطقه اصفهان به جنگ آمده بود یکی می شدند. زمان هایی بود که در طرح و نقشه به ارتش کمک می کردیم ولی زمان هایی که هیچکدام قبول نداشتند خودمان مستقل عمل می کردیم. بیشتر اختلاف در دید رزم کلاسیک و چریکی در جبهه بود دعوایی هم نداشتیم، می گفتند؛ طبق دانش ما این کار درست نیست خودتان بروید عمل کنید.

*بحثی در خصوص آزاد سازی خرمشهر وجود دارد که معتقد هستند بعد از فتح خرمشهر می توانست جنگ ادامه پیدا نکند. این عقیده از آن سال تا کنون ادامه دارد و تفسیرهای مختلفی هم در مورد آن بیان شده است. در این مورد دیدگاه شما چیست؟

من جزو عده ای بودم که موافق ادامه جنگ بودم. منطق من هم این بود که طلاعاتی ازدشمن قبل از حمله به کشور بدست ما امده بود که در مورد توان نظامی ایران مرتب در حال تحقیق است و به جاهای خوبی هم رسیده بود و بر مبنای جنگ های کلاسیک در دنیا ، آن زمان که صدام نخ توپ 130 را کشید و در مصاحبه گفت 6 روز بعد در تهران ، این درست بود. چرا ؟ چون مقابله مردم برای پیروزی نظام با خیانت شاه با ارتش همراه شده بود؛ ارتش هم از نظر نیروی انسانی، اینگونه بود که همه ارتش وارد نشده بودند اما مردم همه ارتش را از کار انداخته بودند. همچنین تمام سران ارتش را یا گرفتند یا آنها فرار کردند. دو سه خیانت شده بود، فکر می کنم دولت موقت سربازی را یکسال کرد و به محض اینکه این کار انجام شد 50 درصد پادگان ها خالی شد. از سوی دیگر دستور دادند هر افسری برود در شهر خودش خدمت کند اصلا در همه جای دنیا تنها سازمانی که هر کجا نیرو دارد باید خانه سازمانی داشته باشد ارتش است و حالا هر افسری باید برود در شهر خودش چکار کند. همچنین امکانات ارتش را مردم از کار انداخته بودند بطوریکه لشکر 92 زرهی اهواز که ده ها تانک و نفربر دارد تنها دو تانک سالم برایش باقی مانده بود و بقیه آنها در گوشه و کنار شهر اهواز خراب شده و داشتند آنها را تعمیر می کردند. با این دید و آگاهی بود که صدام به ایران حمله کرد. سمبل شکست صدام همان اول اتفاق افتاد که ارتش صدام و سه لشکر بزرگش 34 روز یا 43 روز پشت دروازه خرمشهر ماندند. در خرمشهر یک گروه نیروی دریایی حضور داشت و سپاه و مردم، که این نیروها توانستند 34 روز مقامت کنند. این پیروزی ما را تا اخر جنگ به ارمغان آورد. اما وقتی ما خرمشهر را گرفتیم، می گفتیم چه اتفاقی افتاده؟ ما با یک سیستم جدید یعنی اوردن همه مردم به صحنه جنگ و با کمترین امکانات توانستیم بخش سیاسی متصرفات عراق را از دستش خارج کنیم. مهران را آزاد کردیم. مهرشهر را آزاد کردیم خرمشهر را گرفتیم اما اکثر نقاط استراتژیک که اسم و رسم نداشت دست صدام بود که بعدا گرفتیم از نظر امکانات ما همان فلک زده قبل از جنگیم و اگر ما الان جنگ را متوقف کنیم شش ماه بعد صدام با یک امکانات قویتری قطعا تهران را می گیرد؛پس ما باید جنگ را به داخل عراق بکشانیم و خودمان را تقویت کنیم. چه اتفاقی افتاد؟ مدام گفتند گزینه نظامی روی میز است و دوباره گذاشتند زیر میز، ما در اخر 6 سال آنچنان قدرتمند شده بودیم که در عملیات کربلای 5 که پیروز شدیم فرمانده تیپ 65 ارتش عراق را اسیر کردند، آوردند پیش من، من عربی صحبت می کنم و از او پرسیدم چرا نجگنیدی گفت: من به جبهه نرسیدم تیپ من تا نزدیکی خط آمد اما تنها من و دو معاونم زنده ماندیم بقیه یا کشته شدند یا زخمی یا فرار کردند. علت را پرسیدم،گفت: این آتشی که شما بر سر ما ریخیتید در جهنم خدا هم نبود. یعنی نیرویی که در ابتدا باید می گشت از کمیته ها سلاح جمع می کرد انچنان توپخانه قدرتمند پیدا کرده بود که دشمن درباره آن اینچنین میگفت. بعد از جنگ هم خودکفایی دفاعی که در همه چیز شروع شده بود ادامه یافت یعنی ما در اواخر جنگ دوربین و بیسیم و توپ و قایق و کشتی و زیردریایی می ساختیم و این کار ادامه پیدا کرد تا الان. ما در حال حاضر از معدود کشورهایی هستیم که صددرصد خودکفایی داریم ما با آمریکایی ها برابری داریم یعنی اگر بحث پهباد میشود آمریکایی ها ای کیو 170 میاوردند که از نظر اویونیک و دستگاه های دیگر بر ما برتری دارد ما الان پهبادی داریم که سه برابر آخرین پهباد امریکایی توان پرواز و دوری پروازی و بمباران دارد. خب این موارد نتیجه آن 6 سال اعتمادی است که امروز چنین توانی داریم و در نتیجه آن هیچ کشوری قصد حمله نظامی به ما را پیدا نخواهد کرد. اگر آن موقع ما آتش بس را می پذیرفتیم شش ماه بعد صدام به ما حمله می کرد و ما شکست می خوردیم.
بنی صدر جوری دروغ می‌گفت که همه باور می‌کردند/ سر خیانت بنی صدر با شمخانی دعوا داریم/ تیمسار ظهیری نژاد می‌گفت حرف شما سپاهی‌ها را نمی‌فهمم/ رندی سیاسیون توانست جنگ را به پایان برساند/ موافق ادامه جنگ بودم/ قذافی قبل از سقوط از ما درخواست کمک کرد/ روحانی در مورد سپاه اشتباه کرد و باید عقب نشینی کند/ حرف‌های سپاه و روحانی در مورد حمله موشکی به داعش بی‌خود و بی ربط بود/ دوست داشتم قالیباف رییس جمهور شود/ با ادبیات قالیباف در مناظره مشکل داشتم/ روحانی در سیاست خارجی با رهبری زاویه ندارد

*شما می گویید در پایان جنگ اوضاع تسلیحاتی ایران خوب بود اینکه ما پذیرفتیم بخاطر این بود که احساس کردیم مردم دیگر در جبهه ها حضور پیدا نمی کنند یا بعدهای اجتماعی دیگری برای توقف جنگ اتفاق افتاد؟

اجازه بدهید بیشتر توضیح دهم، بالاخره جنگ یک آغاز دارد و یک پایان. این اواخر و 6 سال بعد از فتح خرمشهر دو دسته در جنگ وجود داشتند، یک دسته معتقد بود که ما دیگر دنبال چه چیزی هستیم و در صورت ادامه شرایط کنونی امکانات مملکت از نظر غیر نظامی و اقتصادی تحلیل می رود. آن زمانی که اتش بس برقرار می شود من در جنگ کاره ای نیستم، من جنگ افروزم، من را کنار می گذارند ستاد جنگ دولت می شود یعنی من فرمانده لجستیک جنگ هستم که در آن شرایط بجای من آقای بهزاد نبوی مسئول لجستیک می شود و یا بجای آقای خرازی که مسئول تبلیغات جنگ بود آقای خاتمی قرار می گیرد و به عبارتی خود اعضای دولت مسئول جنگ می شوند. اینها از فرمانده سپاه سوال می کنند که جنگ کی تمام می شود می گویند وقتی صدام سقوط کند. صدام کی سقوط می کند؟ زمانی که ما بغداد را بگیریم، بغداد را کی می توانیم بگیریم؟ وقتی که شما این امکانات را به ما بدهید و ما این امکانات را بکار بگیریم. اینجا دو بحث وجود دارد که من در جریان نبودم و بعدها فهمیدم سپاه هم نگفته بود این امکانات را یکروزه به ما بدهید زمان گذاشته بود. اگر من مسئول بودم همان کار را انجام می دادم و بغداد را می گرفتیم اما انها می روند پیش امام و می گویند این امکانات را برای ادامه جنگ از ما می خواهند و ما نمی توانیم آماده کنیم. امام می گوید آتش بس را بپذیرید. اما با تمام عقیده ای که داشتم معتقدم جنگ در زمان خوبی تمام شد.

*چطور؟

یک عده معتقد بودند که ما آن زمان در ضعف نظامی بودیم در حالی که صدام هم همین فکر را کرد و دو اتفاق افتاد یکی اینکه نیروهای خود را جمع کرد و با حداقل ده تا 15 لشکر به خوزستان حمله کرد بعد از آتش بس (این را اکثر مردم نمی دانند) سپاه و ارتش هم به مقابله پرداختند و همه نیرو های عراق را از هم پاشیدند. از آن نمایش دارتر عملیات مرساد یا همان فروغ جاویدان است که این هم به لطف خدا و با حماقت آنها فلج شد. بعبارتی سازمان منافقین با عملیات مرساد از بین رفت من خودم عملیات که تمام شده بود در منطقه بودم به مرز رفتم و نعش خیلی از هم زندانی های خودم که در قبل از انقلاب زندان بودند و بعد فرمانده ارتش منافقین شده بودند را دیدم. بنابراین باید بگویم که، ما از موضع ضعف آتش بس را نپذیرفتیم ولی در خوب زمانی جنگ تمام شد و رندی سیاسیون توانست جنگ را به پایان برساند.

*بین صحبت های خودتان گفتید زمانی برای ما اتمام جنگ مطلوب بود که صدام سقوط کند و ما بغداد را بگیریم قبل از آن با نقد از حرف صدام یاد کردید که صدام گفته بود ما تهران را تصرف می کنیم. این تشابه فکری با صدام نبود؟ اینطوری ما چه فرقی با صدام داشتیم؟

ببنید اتفاقا ما نشان دادیم که در جنگ ما برخلاف صدام فکر می کنیم. ان زمان که خرمشهر را گرفتند در و دیوار خرمشهر را دیوار نوشت می کردند نحن جئنا للخلود” یعنی ما آمده ایم که برای ابد بمانیم. یا صدام می گوید، اگر خرمشهر را گرفتید کلید بصره را تحویلتان می دهم یعنی ما فقط خرمشهر را نمی خواهیم بعد از ان به سراغ آبادان می رویم و بعد اهواز بعد تهران. ولی وقتی ما حلبچه و خرمال و چند شهر دیگر عراق را گرفتیم و خیلی زود تخلیه کردیم. نه تنها مردم آنجا را نجات دادیم بلکه در بمباران شیمیایی صدام که خود من سه شبانه روز نخوابیدم برای تخلیه مردم آنجا که باید از یک رودخانه عبور می کردیم تلاش کردم. بعد از آن هرسین را آماده کردیم و همه مدارسش را چادر زدیم و چندهزار مردم را با عزت و احترام نجات و البته چند نفر شهید هم دادیم وقتی آثار شیمیایی از شهر پاک شد آنها را بازگرداندیم. ما اگر می گوییم بغداد را می گرفتیم؛ نمی خواستیم بغداد بمانیم. حتما مثل همین کاری که الان با عراق کردیم انجام می دادیم، الان وقتی رفتیم بغداد را از دست داعش نجات دادیم مگر ماندیم.
بنی صدر جوری دروغ می‌گفت که همه باور می‌کردند/ سر خیانت بنی صدر با شمخانی دعوا داریم/ تیمسار ظهیری نژاد می‌گفت حرف شما سپاهی‌ها را نمی‌فهمم/ رندی سیاسیون توانست جنگ را به پایان برساند/ موافق ادامه جنگ بودم/ قذافی قبل از سقوط از ما درخواست کمک کرد/ روحانی در مورد سپاه اشتباه کرد و باید

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۴۰۷۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستان قتل مدیر عالیرتبه شهرداری تهران با خیانت همسرش

۱۲ بهمن ماه سال گذشته خبر فوت محمد امیرآبادی، مدیرکل دفتر پایش برنامه، کنترل پروژه و ارزیابی عملکرد شهرداری تهران توسط رسانه‌ها و پایگاه خبری شهرداری تهران منتشر شد.

 

به گزارش مهر، امیرآبادی استادیار مهندسی حمل و نقل در دانشگاه علم و صنعت در آذرماه سال ۱۴۰۰ با حکم علیرضا زاکانی شهردار تهران به عنوان مدیرکل دفتر پایش برنامه، کنترل پروژه و ارزیابی عملکرد شهرداری تهران منصوب شده بود.

اعضای بدن محمد امیرآبادی نیز پس از مرگش به بیماران نیازمند اهدا شد.

اما حالا مشخص شده قتل مدیر شهرداری تهران به دست همسرش صورت گرفته است.

یکی از روزنامه‌های کثیر الانتشار در تشریح این پرونده نوشته است؛ ماجرا از این قرار است که ۱۲ بهمن زن جوانی با پلیس تماس گرفته و از مرگ شوهرش در خانه خبر داده است. همسر این مرد به پلیس گفت: من به خانه پدرم رفته بود و شب خانه خودمان نبودم قرار بود امروز صبح همسرم بدنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد با تلفن خانه تماس گرفتم باز هم پاسخگو نبود. نگران شدم و به خانه آمدم، اما به محض ورود متوجه بوی گاز شدیدی شدم بعد هم در اتاق خواب جسد همسرم را دیدم. وقتی به دنبال علت بوی گاز بودم متوجه شدم شیلنگ اجاق گاز پاره شده است.

در حالی که زن جوان چنین ادعایی داشت، به دستور بازپرس محسن اختیاری، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت برای بررسی بیشتر ماجرا وارد عمل شدند. اما بررسی شیلنگ گاز نشان داد علت پارگی پوسیدگی نبوده است بلکه حدود یک ماه قبل تعویض شده بود و با یک برش عرضی و عمدی پاره شده است. بدین ترتیب فرضیه گاز گرفتگی و حادثه رنگ باخت و تحقیقات روی موضوع قتل متمرکز شد.

این بار کارآگاهان در تحقیق از همسر مرد جوان با سناریوی دیگری از جانب وی روبه‌رو شدند، زن جوان در ادعای جدیدی گفت: تصور می‌کنم همسرم دست به خودکشی زده باشد. او این اواخر دچار افسردگی شده بود و صحبت از خودکشی می‌کرد. احتمالاً خودش با بریدن شیلنگ اجاق گاز به زندگی‌اش پایان داده است.

در حالی که وی چنین ادعایی داشت، اما بررسی‌ها نشان می‌داد مرد جوان کاملاً سالم و در حالت طبیعی بوده و هیچ مشکل روحی و مالی نداشته است. اما در ادامه مشخص شد وی با همسرش اختلافات خانوادگی زیادی داشته است. اختلافی که می‌توانست انگیزه‌ای برای قتل باشد.

بدین ترتیب زن جوان به صورت نامحسوس زیر نظر گرفته شد و بررسی‌ها نشان می‌داد وی با یکی از همکاران شوهرش به نام کیوان در تماس بوده است. شب قبل از حادثه نیز، با این مرد تماس گرفته و با هماهنگی او، خانه را ترک کرده است.

نام کیوان نیز به عنوان دومین مظنون پرونده در لیست مأموران نوشته شد و تحقیقات نشان می‌داد که کیوان با مقتول بر سر مسائل کاری اختلاف شدیدی داشته است. کارآگاهان در شاخه دیگری از تحقیقات؛ به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف خانه مقتول پرداختند.

دوربین‌ها نشان می‌داد که ساعت یک بامداد کیوان با کلید وارد ساختمان محل زندگی مقتول شده و حدود ساعت ۵ صبح از ساختمان خارج شده است. این ورود و خروج در شبی رخ داده بود که به نظر می‌رسید آرش بر اثر گاز گرفتگی جانش را از دست داده بود.

به دستور بازپرس جنایی زن و مرد جوان بازداشت شدند. این بار زن جوان کیوان را عامل قتل شوهرش معرفی کرد و گفت: کیوان در ظاهر با شوهرم دوست صمیمی بود، اما در باطن بشدت به او حسودی می‌کرد.

چند روز قبل از جنایت، به صورت اتفاقی زمانی که قصد داشتم به محل کارم بروم، کیوان را کنار خیابان دیدم او مرا به محل کارم رساند. نمی‌دانم چطور او کلید خانه را از کیفم برداشته بود که من متوجه نشدم. شب حادثه هم که به خانه مادرم رفتم، او از فرصت استفاده کرده بود و همسرم را به قتل رسانده بود.

باتوجه به مدارکی که در تحقیقات به دست آمده بود، از کیوان به عنوان عامل جنایت تحقیق شد. مرد جوان ابتدا منکر قتل شد، اما در ادامه گفت: با مقتول اختلاف داشتم، همه او را دوست داشتند. با اینکه من و او همکار بودیم، اما حقوق او بیشتر از من بود و همکارانم جور دیگری با او برخورد می‌کردند. همه این‌ها باعث شده بود به او حسودی کنم و دلم می‌خواست از او انتقام بگیرم. در رفت و آمد‌هایی که به خانه‌اش داشتم، رابطه‌ام با همسرش صمیمی‌تر شد و متوجه شدم که او نیز دلخوشی از شوهرش ندارد. حسادت من و اختلاف همسرش باعث شد که رابطه مان بیشتر شود. درنهایت تصمیم به قتل او گرفتیم.

در ادامه تحقیقات مرد جوان به قتل همکارش به خاطر حسادت اعتراف کرد. او در رابطه با جنایت گفت: کلید خانه را از همسرش گرفتم و شب قبل او به بهانه دیدن مادرش، خانه را ترک کرد. نیمه شب، در حالی که مقتول خواب بود وارد خانه شدم و به او داروی بی‌هوشی با مقدار زیاد تزریق کردم. مدتی در خانه ماندم و وقتی مطمئن شدم که فوت کرده است، شیلنگ اجاق گاز را بریدم تا به نظر گازگرفتگی بیاید و از خانه خارج شدم. روز بعد هم زن جوان با پلیس و اورژانس تماس گرفت و مدعی گازگرفتگی و مرگ شوهرش شد.

در حالی مرد جوان به قتل اعتراف کرد که متخصصان پزشکی قانونی نیز علت مرگ را مسمومیت با دارو اعلام کردند. به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت متهمان به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شده‌اند.

دیگر خبرها

  • داستان قتل مدیر عالیرتبه شهرداری تهران با خیانت همسرش
  • مشکل بارسا با نایکی: دعوا سر اسم لواندوفسکی!
  • درخواست ویژه مقام ارشد نظامی از اساتید ارتش
  • ناگفته هایی از عملیات حماس و عملیات وعده صادق: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
  • درگذشت یک فرمانده ارشد نظامی/ قالیباف پیام داد
  • داورزنی: وطن پرستی ویژگی اصلی استاد اسکویی بود
  • سردار رشید: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
  • رئیس مجلس عروج سردار سید مجید ایافت را تسلیت گفت
  • آخرین تحولات اوکراین| درخواست کی‌یف از اروپا برای اعزام نیرو
  • تحولات اوکراین| امکان درخواست کی‌یف از اروپا برای اعزام نیرو